رشد اخیر تجارت جهانی، مهاجرت و توریسم، رشد تقاضا برای بازاریابی و تئوریهای رفتار مشتری که ترکیبی از قومیت و هویت قومی است را فراهم کردهاست. در نگاه جزئی تر این امکان که گروههای قومی ممکن است دارای نیازها و خواستههای متفاوتی از اکثریت ها باشند، منجر به توجه برنامهریزیهای بازاریابی به این مسئله برای رفع این نیازها شدهاست، در هر حال از زمانیکه جایگاه گروههای اقلیت قومی برای بازاریابان اهمیت یافته، این مسئله وارد ادبیات بازاریابی گردیدهاست.
با این نگاه به آینده میتوان امیدوار بود بازاریابیهای فرهنگی و قومی جایگاه مناسبی را در مفاهیم بازاریابی پیدا کند.
از طرفی پتانسیل ایران با داشتن قومیتهای متنوع برای توجه به این مفهوم بسیار ایدهال است، به طوری که بازخوانی فرهنگ و تاریخ آنها میتواند زمینه را برای توجه به نیازهای اصیل قومیتها و تلاش برای برآورده کردن آنها در راستای سفارشی سازی محصول و یا پیشبینی تقاضای پنهان در بازار میتواند بسیار مثمر ثمر باشد.
شاید مفاهیمی چون هویت، فرهنگپذیری، گروههای اقلیت و گروههای مرجع از مهمترین واژههایی باشد که از بازاریابی قومی وارد بازاریابی میگردد، همانطور که توجه به فرهنگها و قومیتهای برون مرزی نیز میتواند خود را در ادبیات بینالمللی مطرح گرداند و برنامهریزی مناسبی را برای فرهنگهای متنوع خارج از کشور موجبشود و جذابیت کالاها را برای مارکهای صادر شده به خارج از بازارهای فرهنگی و قومیِ متفاوت به حداکثر برساند .
بازاریابی قومی چه موقع معنا پیدا می کند
به طور کلی وقتی بازاریابی قومی در یک بازار معنی پیدا میکند، که پاسخ به این سوالات مثبت باشد:
۱. آیا نیازهای مصرفی و ترجیحات مشتریان گروههای قومی اقلیت متفاوت از گروههای دیگر اقلیت قومی یا گروههای اکثریت حاضر در بازار است؟
۲. آیا منابع اطلاعاتی و کانالهای ارتباطی مورد استفاده مصرف کنندگان گروههای اقلیت قومی متفاوت از گروههای اقلیت قومی دیگر یا گروههای اکثریت حاضر در بازار است؟
۳. اگر جواب مثبت است؛ آیا این امکان وجود دارد این تفاوتها مورد توجه کسب و کار قرار گرفته و برای آن ارزش ایجاد کند؟
کیو (Cue) در سال ۱۹۹۷ بیان میکند استراتژی بازاریابی قومی وقتی باید استفاده شود که مصرفکنندگان اقلیت قومی دارای نیاز یگانهای هستند که توسط محصولات طراحی شده برای گروههای اکثریت قابل تامین نباشد و یا وقتی توسط کانالهای سنتی قابل دسترسی نباشد.
نقش بازاریابی قومی یک نقش بازاریابی محدود و متمایز برای گروههای خاص با نیازها و خواستههای خاص و متمایز است. در ادبیات بازار قومی در منابع موجود از قومیت به عنوان مشخصهی گروههای مهاجر و آواره یاد میشود، مثلا در آمریکا از چینیها، ایرانیها، اسپانیاییها و مکزیکیها به عنوان گروههای قومی یاد و مورد بررسی قرار میگیرد و لی این مفهوم در ایران بین قومیتهای موجود در کشور که تابعیت و ملیتی ایرانی دارند و لی هریک دارای تاریخ فرهنگی جدا و مخصوص به خود هستند مورد استفاده قرار میگیرد.
تفاوت بازاریابی قومی و بازاریابی بین فرهنگی
در مورد تفاوت بازاریابی قومی و بازاریابی بین فرهنگی با توجه به تصویر زیر میتوان گفت؛ به نحوی بازاریابی قومی پر کننده شکاف بین هنجارهای اخلاقی در گروههای اکثریت جامعه و هنجارهای اخلاقی گروههای اقلیت یک جامعه است؛ از طرفی بازاریابی بین فرهنگی شکاف میان هنجارهای اخلاقی یک کشور با گروه اکثریت اصلی با گروه اکثریت اصلی کشور دیگر پر میکند؛ مثلا بازاریابی قومی به هنجارهای اخلاقی بین مردم انگلستان و گروههای اقلیت پاکستانی حاضر در این کشور میپردازد، اما بازاریابی بین فرهنگی در پی تاثیر در شکاف بین هنجارهای اخلاقی پاکستانیهای کشور پاکستان و انگلیسیهای ساکن انگلیس است.
فرصتها و چالشهای بازاریابی قومی
این چالشها و فرصتها را به طور خلاصه میتوان در موارد ذیل ذکر کرد:
۱. جهانی سازی و همگرایی: ترقی از بازارهای ملی و خرده ملیتی به بازارهای جهانی موجبات بیداری دوباره قومیتها را به جای مرگ آن فراهم میکند.
۲. بازارهای پاره پاره و بی اصطکاک: ظهور اینترنت موجبات معرفی بازارهای بیاصطکاک را فراهم کردهاست، این بازارها استاندارادهای بالاتر و ارتباطات پایدار بهتری را به دیگران دیکته میکند. اگرچه اینترنت و وسایل ارتباطی جهانی موجب تقویت ارتباطات فرهنگی شدهاست؛ اما میتواند ارتباط گروههای اقلیت را نیز تقویت و پیوستگی آنها را بیشتر کند. از سوی دیگر شاید با استفاده از این ابزار ها ارتباطات کلامی و فرهنگی نمایان میشود، ولی فراموش نشود که قومیتها بر اساس سطوح عمیق فرهنگی شناخته میشوند و با هم ارتباط بر قرار میکنند؛ علاوه بر عوامل بالا، پیچیدگیهایی برای بخشبندی بازارهای جهانی وجود دارد که عبارت است از:
الف.در هر زمان محصولات متفاوتی در مراحل مختلف چرخه محصول هستند؛
ب.اینترنت اجازه توزیع اطلاعات و تسهیم آن را میدهد، اما برای گروه های متفاوت و در کشورهای متفاوت؛
ج.همین دو نکته ذکر شده در بخش الف و ب؛ موجبات عدمپایداری، عدم تجانس، ناتوانی در قابلیت اندازه گیری و قابلیت تشخیص را باعث میشود.
۳. فشار برای تکثیر اتمگونه و پاره پاره کردن(به سمت بازاریابی مولکولی): ظهور پویایی و ایجاد هویت به عنوان نتیجه جهانی سازی و ظهور تکنولوژی الکترونیک که موجب سرعت بخشیدن به کارکردهای جهان میشود، میتواند توانایی ایجاد بازارهای هدف کوچک را بیشتر فراهم کند؛ برای همین ظهور تکنولوژی الکترونیکی به ظهور بازاریابی قومی کمک میکند.
۴. تقاضا برای مصرف و توانمند سازی رفتار: یکی دیگر از نتایجی که از رخدادهای ذکر شده قبلی ایجاد میشود، تغییر رفتار خرید مصرفکنندگان از عدم تحقیق و دقت به سمت تحقیق بیشتر و دقت بیشتر در خرید است، همین امر موجب توجه و علاقه بیشتر برای ارزیابی بهتر و باز شدن پای مصرفکننده به بازارهای قومی برای جستجو بیشتر را فراهم میکند.